خلاصه داستان: آنا بردی قصد دارد در 29 فوریه، روز کبیسه، به دوبلین ایرلند سفر کند تا از دوست پسرش جرمی خواستگاری کند، زیرا طبق سنت ایرلندی، مردی که در یک روز کبیسه پیشنهاد ازدواج دریافت می کند باید آن را بپذیرد.
خلاصه داستان: دختری سرکش برای تابستان به یکی از شهرهای ساحلی جنوب فرستاده می شود تا نزد پدرش بماند. از طریق عشق متقابل خود به موسیقی، این دو نفر از هم جدا شده یاد می گیرند که دوباره به هم متصل شوند.
خلاصه داستان: یک شکارچی جایزه میفهمد که هدف بعدی او همسر سابقش است، خبرنگاری که بر روی پوشش قتل کار میکند. به زودی پس از اتحاد مجدد آنها، این دو نفر همیشه در تضاد خود را در یک ماجراجویی برای زندگی خود می بینند.
خلاصه داستان: یک زن در تعطیلات با مرد ایده آل خود ملاقات می کند که منجر به ازدواج سریع می شود. با این حال، در بازگشت به خانه، وقتی متوجه میشوند همسایههایشان میتوانند قاتلی باشند که برای کشتن این زوج قرارداد بستهاند، زندگی بتهایشان ناراحت میشود.