خلاصه داستان: یک رماننویس و یک حسابدار در حالی که برای کار به سفر میروند، ملاقات میکنند، و اگرچه هر دو با هم رابطه دارند، اما یک شبانهروزی آنها میتواند چیزی بیشتر شود.
خلاصه داستان: دو دوست صمیمی تصمیم میگیرند با هم فرزندی داشته باشند، در حالی که رابطهشان را افلاطونی نگه میدارند، تا بتوانند از آسیبهایی که بچهها در روابط عاشقانه میبرند اجتناب کنند.
خلاصه داستان: ژرژ و آن زوجی هشت ساله هستند. آنها معلمان موسیقی پرورش یافته و بازنشسته هستند. دختر آنها که او نیز موسیقی دان است به همراه خانواده اش در بریتانیا زندگی می کند. یک روز، آن سکته می کند و پیوند عشقی این زوج به شدت به هم می ریزد...