خلاصه داستان: پس از اینکه مردی با خلق و خوی بدون تشریفات از وظایف خود به عنوان مدیر بانک خلع می شود، تصمیم می گیرد با سرقت از بانک انتقام بگیرد و برای این کار سه مرد نابینا را تربیت می کند.
خلاصه داستان: تنها مدت کوتاهی پس از اولین حمله، راما با اراذل و اوباش جاکارتا مخفیانه می رود و قصد دارد سندیکا را سرنگون کند و فساد درون نیروی پلیس خود را کشف کند.
خلاصه داستان: بابی سی سال را در همان اتاق کوچک به دام افتاده و توسط مادرش فریب خورده است. یک روز او موفق به فرار می شود و در حالی که دیوانه و ساده لوح است، ماجراجویی او به یک زندگی مدرن و نیهیلیستی آغاز می شود.